این موضوع جالبیه که مطرح شده , به نظر من این بی نهایت ها نسبی هستن همونطور که خیلی چیزهای دیگه نسبی هستن , یعنی بی نهایت نسبت به چی , بی نهایت بودن یعنی مجهول بودن , شما فرض کنید یک قدم برای شما فقط یک قدمه اما برای یک باکتری شاید بی نهایت به نظر بیاد چون براش مجهوله و نمیتونه انتهایی براش تصور کنه , یعنی همین بی نهایت برای اون برای شما یک مقدار ثابته , شما اگه ما انسانها رو مثل همون باکتری فرض کنید مسلما توی جهان به خیلی از بی نهایت ها میرسید چون تصوری ازش نداریم , پس به قول شما بی نهایت باعث خیلی تناقضات میشه حتی ما برای ابتدا و انتهای فضا-زمان دنبال انتها میگردیم. و اگه نتونیم اونو تصور کنیم دلیل نمیشه بگیم انتها نداره چون در اون صورت ماده به انرژی و انرژی به ماده تبدیل نمیشه و در سوراخی به اسم بی نهایت از بین میره.
من حتی بعضی وقتها بی نهایت رو مثل یک بی نظمی عظیم تصور میکنم که نمیشه به نظم درش آورد و هر نظم دیگه رو هم میتونه از بین ببره , در مورد عدد 1 تا 2 هم باید بگم ما ابتدا و انتهایی براش داریم فقط میتونیم این ابتدا و انتهارو با ریز شدن دیرتر طی کنیم یا اونقدر ریزش کنیم که توش گیر بیفتیم و به اون بی نظمی بزرگ برسیم.